اعتياد
 
دختر آسموني
جمعه 25 دی 1389برچسب:, :: 18:22 ::  نويسنده : ريحون

از اونجايي كه هز آدمي يه وجه خوب داره يه وجه بد كه اتفاقا منم آدمم با توجه به وجه خوبم اومدم اعتراف كنم كه معتاد شدم و با اينكه مي دونم اعتياد چيز بديه بازم مي خوام پيشنهاد بدم شما ام معتاد بشين البته يه نكته داره اونم اينه كه به چي معتاد بشين.الان ميگم : من 2 هفته پيش شروع به ديدن يه سريال كردم كه واقعا منو معتاد كرده.

 

جريان فيلم از اين قراره كه 2 برادرن كه مادرشون به وسيله يك شيطان كشته ميشه و به همراه پدرشون تصميم مي گيرن انتقام بگيرن و..... البته نا گفته نماند فيلمش يه كوچولو ترسناك ولي به نظر من بيشتر هيجان انگيزه نميشه اسمشو بزاريم ترسناك كه اين بستگي به روحيات افراد داره.راستي من از يكي از اين برادرا خوشم اومده ميشه گفت هر كي ديده خوشش اومده.پيشنهاد مي كنم اگه نديدين حتما ببينين.

اسم فيلم:supernatural

جمعه 25 دی 1389برچسب:, :: 19:55 ::  نويسنده : ريحون

10-خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

9 – خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده.

8- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

7 – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمیخره. …

6 – خدا میدونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره

5 – خدا مي خواست آدم بارور و تكثير شود ، اما خدا میدونست كه آدم تحمل درد زايمان رو نداره

4 – خدا میدونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره

3 - خدا میدونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري نياز داره

2 – همونطور كه در انجيل آمد ه است : براي يك مرد خوب نيست تنها بماند و سرانجام دليل شماره يك

1 – خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از اين هم مي تونم خلق كنم ….

جمعه 22 دی 1389برچسب:, :: 19:38 ::  نويسنده : ريحون

تا حالا شده پشتتون بخاره ولي توي ديد اول فكر كنين دستتون به جايي كه مي خاره نمي رسه. خب براي من اتفاق افتاده اونم موقع خواب وقتي كه نه كسي هست كه بهت كمك كنه نه اينكه حوصله داري بلد بشي و از يه چيزي استفاده كني و پشتتو بخاروني(تنبلي مي كني) با توجه به اين شرايط سعي كردم خود كفا بشم و تلاش كنم كه دستمو برسونم به اون قسمتي كه مي خاريد.كه بالا خره موفق شدم.اولين چيزي كه توي اون لحظه يادم اومد اين جمله بود كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

حالا به اين رسيدم به نظر من زندگي و مشكلاتشم مثل همينه اولش به ظاهر حل مشكلات سخته ولي فقط يه كم تلاش بيشتر مي خواد و اينكه زود نا اميد نشيم.

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید. در ضمن حتما نظر بدين خوشحال ميشم.
نويسندگان