دل گرقته
 
دختر آسموني
پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, :: 22:34 ::  نويسنده : ريحون

اه اه اه از اینکه بگم دلم گرفته متنفرم اونم حالا که بعد از مدتها میخوام یه چی بنویسم ولی خب گرفته دیگه.

این مدت چند بار خواستم چیزی بنویسم ولی راستش حسش نبود.امشب یهو جو مارا گرفت.

تا حالا شده همه چیز خوب باشه هیچ مشکلی وجود نداشته باشه ولی بازم ناراحت باشین؟خب الان من اونطوریمالبته نا گفته نماند که من یه مقدار زیادیییییییییی کم هم دارم.آخه یکی نیست بگه دختر خوب همه چیز که خوبه دیگه چه مرگته؟خود آزاری داره مگه؟گویا دارم دیگه.میدونی یه حس عجیبیه همش فکر میکنم میخواد یه اتفاق بدی بیفته استرس دارم تو دلم خالیه خالیه.

احتمالا دارین میگین برو بابا انقدر بی غمی داری الکی واسه خودت فکر و خیال میکنی.خب خودم ام همین و میگمبیخیال دنیا بابا هر طوری که فکر کنی همونطوری میگذره پس نتیجه گیری اخلاقی اینه که:سخت نگیر بابا

این نیز بگذرد.

دقت کردین سز کاری بود؟

باور کنین با انگیزه قبلی نبود هر چی اومد تو ذهنم نوشتم میدونم الکیه هااااااا ولی . . .

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید. در ضمن حتما نظر بدين خوشحال ميشم.
نويسندگان